مجموعه پرتره

پرترهپردازی که در نقاشی کلاسیک به عنوان بازنمایانگر و در شباهت کامل با پرترۀ حقیقی اشخاص به کار میرفته، به مرور زمان و توسط پرترهپردازان مشهور به سوی انتزاعی شدن و سپس محقق کردن عناصر روانکاوانۀ شخص در پرتره، حرکت کرده است. این نوع تحققِ پرتره با عناصر روانکاوانه، انتزاعی و مخیل در مجموعه پرترههای کامبیز خدابنده نیز مشهود است: بدین ترتیب که او نه تنها از بازنمایی به شیوۀ کلاسیک گسسته بلکه با تغییر و تبدل مدرج و یا کامل رنگ، خطوط چهره و شیوۀ نگاهِ پرترهها به سوی گونهای پرترهپردازی آرمانی و ویژۀ خود، حرکت کرده است که در آن ریتمهای تند و رنگهای گرم و موازی با یکدیگر، اضافه شدن عنصری انتزاعی یا واقعی به پرتره و جهتِ نگاهِ مستقیم آن (چشمها در پرتره) موجب تولید و تکثیر معنایند: بنابراین در این مجموعه تلاقی نگاهِ بیننده و نگاهِ پرتره به صورت مستقیم، موجب پردازش نحو گفتمانی و زبان غیر کلامی یا نقاشانۀ خدابنده میباشد. با ملاحظۀ آنچه گفته شد، پرترههای خدابنده همچون آرمانشهرش، آرمانی شده، گاه گسسته و گاه با عنصری پیوسته شدهاند، قطعه قطعه و یا در شبکهای معنایی به هم پیوستهاند و گویی مبین چهرهای آرمانی در دنیای تخیلی هنرمند و خواست او برای محقق شدن این چهره در واقعیت هستند.
سهراب احمدی